نمیدونم چرا داستان و کتابِ ایرانی نخوندم. البته داستان کوتاه زیاد خوندم، ولی خب در حد یک-دو صفحه بودن. 

تا حالا سه قطره خون نخوندم، بوف کور نخوندم، سو و شون نخوندم، ملکوتِ بهرام صادقی نخوندم، چشم هایش نخوندم. و هیچ ایرانی ای نخوندم.

شاید چون علاقه ندارم. وگرنه تحریک میشدم به خوندن، ولی تا حالا تحریک هم نشدم. 

به هر حال، میخوام این سه تا رو تو این مدت بخونم: بوف کور، سمفونی مردگان، ملکوت. 

 

مهم نیست. چیزِ خاصی مهم نیست بطورِ کل. در ابتدایِ پاییز، در امتدادِ خزان. هزار و سیصد و نود و هشت، هفت، چهار.  

نیست.