فردا عازمم به سمتِ پادگانِ آموزشیِ سربازی.

تو این گیر و دار کرونـا هم داره جولون میده و مشخصه حداقل 3-4 هفته‌ست که وارد کشور شده، خدا لعنت کنه باعث و بانیاشو. بی عرضه‌های کثافتی که با جون مردم تجارت کردن و شدن مسیرِ ترانزیتِ چینی ها به چین. 

فردا میرم پادگان و تو پادگان از تمام استانا سرباز میاد، از قم، تهران، بابل، رشت، اراک و... .

 

البته که کرونـا زیاد کشنده و خطرناک نیست. ولی تو این سگدونی خطرناکه. همه جا آمار تلفاتش 2% بوده، ولی واسه ما چهار هیچدهمه، به عبارتی 22%. البته که این آمار هم دروغه و این بی‌ناموس‌های سگ‌پدر مثل همیشه دروغ میگن.

داریم توی سگدونی زندگی می‌کنیم. یه سگدونیِ اسمی. هر فعل و انفعالی که توی این سگدونی رخ میده بوی نا میده. عرضه‌ی هیچ کاری رو ندارن، حتی نمیتونن مادرشونو مدیریت کنن...

و من فردا دارم میرم پادگان و به زودی هم تولدمه. تولدی که قراره تو اون روز تبریکی نشنوم. بالاخره تو پادگان تلفن و اینترنت و این مسائل مثلِ بیرون نیست. اینم تجربه‌ی جالبیه.

 

امیدوارم به خیر بگذره و تلفات زیاد نباشه. مردم گناه دارن.

و من نگرانِ تمامِ پدر و مادرهای این سگدونیَم؛ اسیرهای این سگدونیِ پرگهر.