i t f o Pirates

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دفترچه‌دوخت» ثبت شده است

عصرِ دل‌انگیز

13/09/1397

حوالیِ ساعتِ 16:00

 

پ ن: اون روزو یادمه، جدّاً یادِ غروبای پشتِ‌بوممون بخیر... حتی اگه بهشتم برم هوسِ دیدنِ اون غروبای خوشگل و اون آسمونِ بی نظیر از کَلّم نمیپّره. 

پ ن 2: تو دفترچه‌ی دوخت طبق فرمت همیشگی نمینوشتم و مثلا تو این note، زمانو ننوشتم که احتمالا حوالیِ ساعت چهار بعد از ظهر بوده، چون بعدش به سرعت تاریک میشد و عصری نمیموند دیگه :) 

پ ن 3: خونه ی آخرمون، تقریبا تنها ساختمونِ مسکونیِ سرِ چهارراهِ دانشجو بود و دو سال طبقه ی همکفِشو داشتیم، و چند ماهِ آخر هم خونه ی روی پشتِ بومو گرفته بودیم. باید بمیرم تا یادم بره اون خونه ی بی نظیرو. خونه ی پشت‌بوم خصوصاً. یه خونه ی نقلی + یه پشتِ بومِ بی نظیر که آسمونش هر روز با روح و روان بازی میکرد. تو شیراز هیچوقت اون آسمونِ خوشگلو ندیدم، و همیشه میگفتم شیراز زمینش قشنگه و اونجا آسمونش :) 

پ ن 4: از فست‌فود جات متنفرم، از تُندی همچنین، و از طعم‌های تُرش ایضاً.

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۰۹ از یاد رفته
ویرایش پست

امواج زندگی

هر کسی تو زندگیش جوری پیش میره -طیِ سالیانِ سال، تو طول یه زندگی- که امواج زندگی با یه سریا هم‌جهتش میکنه؛ ینی هر فرد در طول زندگی با یه سری آدم دیگه -که اونا هم هر کدوم یه  فرد هستن و به طبع شرایط مشابه  دارن- تو برهه‌های مختلف هم‌جهت میشه و این امواجِ مخفیِ زندگی اونا رو کنار هم نگه میداره.

و صحبت از این روابط و این بودن‌ها وجزئیاتش خیلی پیچیده‌ست و از محدوده توان من خارجه، چه برای نوشتن و چه حتی برای فک کردن، پس ادامه نمیدم و جمله ها رو زودتر به اتمام رسونده و میرم که بریم یه جای جدید قهوه امروزمونو بخوریم.

18/09/1397

17:09

 

پ ن: ندارد.

۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۳:۳۲ از یاد رفته
ویرایش پست

قبل از شروع ترم 9

قبل از شروع ترم 9، اتوبوسِ شیراز-ناکجاآباد! و طبق معمول توام با لرزش‌های مکرر اتوبوس. یه تابستونِ پوچ و بی‌حال گذشت و دوباره مسیرِ دوست‌داشتنیِ همیشگیِ این چند سال؛ ناکجاآبادِ عزیز!!!

آخرین باری که این مسیرو طی می‌کنم، مگه اینکه اتفاقی تو راه باشه که ازش بی خبرم هنوز. دوست نداشتم امروز برسه، ولی عمر گذراست و ما هم ناگذیر به گذر...

یه روز میرسه که کلی از روزای این ترم گذشته و خیلی چیزا تموم شدن، اون روز نمی‌تونم حدس بزنم، شاید خوب باشه شایدم بد باشه. دوس ندارم به اون‌روز فک کنم، هر چی که میخواد باشه. ترجیح میدم قبل از زنگِ آخرِ همه چی، استفاده کنم از بعضی روزای این ایام، که اینم می‌گذره...

13/06/1397

17:10

 

پ ن 1: ناکجاآباد = اینجا، شهر دانشگاهم.

پ ن 2: یه روزی رسید که خیلی از روزای این ترم گذشتن و چه بد!

۲۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۰۱ از یاد رفته
ویرایش پست