این روزا کماکان روزانه آموزشِ ویدیویی جاوااسکریپت و اکسل میبینم و همین لحظه که نوشتم "جاوااسکریپت"، تصمیم گرفتم دیگه نبینمش. مدرسش خرفت و احمقه. خودش نیاز به آموزش دیدن داره. پیرو تصمیمِ یهوییم سعی میکنم تو سایتای خارجی آموزش متنیشو بخونم.

و به جز این، کتاب میخونم.

واسه اولین بار به صورت همزمان دارم دو تا کتاب میخونم، تهوع از ژان پل سارتر + رختکن بزرگ از رومن گاری.

و واسه اولین بار دارم یه کتابِ دانلودی میخونم. خدایی خوب تو این قیمتای کمرشکنِ بازارِ کتاب تا الان مقاومت کردم. این کتابی که دانلود کردم هم آخرین چاپش واسه سال 1371 هست و دیگه گیر نمیاد و ناشر و مترجم از دانلودش ضرر نمیکنه. چون دیگه وجود فیزیکی نداره.  

کتابِ "تهوع" رو واسه بارِ پنجمه که دارم میخونم! هیچوقت هم تمومش نکردم. همیشه شروع میکردم و به زور سرسری پیش میرفتم و چیزی هم ازش عایدم نمیشد و نیمه کاره میذاشتمش. ولی این سری دارم ازش لذت میبرم! و قطعاً دیگه نیمه کاره نمیمونه، چون تونستم مسئله ی اصلیِ کتاب رو تو ذهنم حلاجی کنم. و الان وقتی سکوت برقرار باشه از خوندنش کیف میکنم. 

رختکن بزرگ هم دهمین کتابِ رومن گاریه که دارم میخونم، یکی دیگه هم ازش دارم که هنوز شروعش نکردم و تو کمد گذاشته، و یکی دیگه هم سالهاست چاپ نمیشه و باید اونم دانلود کنم. این دو تا رو که بخونم دیگه کتاب ترجمه شده‌ای از رومن گاری باقی نمیمونه که نخونده باشم. البته به جز بادبادک ها. همین الان یادم اومد.

 

باید صبح بیدار شم واسه اکوکاردیوگرافی برم دکتر. جدیدا هر زمانی که برم تو رخت‌خواب، حداقل 1 ساعت و نیم بعدش خوابم میبره. کی میتونه صب ساعت 9 بیدار شه حالا :(

احساسِ بدی به کاراییِ قلبم دارم. استرسا و ناراحتیای چند ماهِ اخیر باعث شده حس کنم قلبم قلبِ یه پیرمرد 50 ساله هست. ضعفشو به وضوح احساس میکنم. اکو هم بنظرم خیلی به کارم نیاد و دوس داشتم یه راست تست ورزش بدم. مطمئنم تست ورزش دستِ قلبمو رو میکنه. 

دکتر قبلی که هفته ی پیش رفتم، برخلافِ چیزی که گفتم و گفت داخل دفترچم اکوکاردیوگرافی و تست ورزش ننوشته. چون میخواست واسه آزمایشا برم پیش خودشون و سرکیسه کنه. و منم فقط واسه این 50 تومن پول ویزیت داده بودم که برام تو دفترچه آزمایشا رو بنویسه و برم بیمارستان تخصصی با بیمه انجامش بدم. الانم باید به صورت آزاد این آزمایشا رو بدم و کلّی پول بره تو جیبِ سوراخِ قشرِ بورژوا.

البته دیگه پیش اون دکتره نمیرم. تا 31 ام مسافرته و گفت 31ام بیا پیشم واسه اکو و تست ورزش. و چون آزمایشا رو واسه خیلی وقت دیگه زمانبندی کرده بود، بدونِ هیچ پیش زمینه ای برام کلی قرصِ قویِ قلب و اعصاب نوشته. که اگه یه وقت قلبم مشکل حاد داشته باشه تا 31ام که از مسافرت برمیگرده چیزیم نشده باشه! 31ام میرم پیشِ ننش. آخه الکی این همه قرصو به کی میدن؟ از رنگِ رخسارم وضعیتِ شریانای کرونری قلبمو تشخیص داده؟

الانم باید ادامه آموزش اکسلو ببینم. بعدشم ادامه ی تهوع رو بخونم. 

برم دسشویی که بعدش شروع کنم. آب زنید راه را هین که نگار میرسد.