فردا قراره برم یه شرکتی برای پیگیریِ امـریه. هر چند ترجیحم این بود که شیراز نیوفتم و بوشهر بیوفتم، ولی به هر حال فعلا شانس با شیرازه و حوصله‌ی صبر کردن برای بوشهرو ندارم. و این فرصتم یهویی و بدونِ زحمتِ خاصی پیش اومد، به فالِ نیک میگیرم و همینو میرم ببینم اوکی میشه یا نه. اگه اوکی نشد سریِ بعد به طورِ قطع واسه بوشهر اقدام میکنم. 

اگه امـریه قطعی بشه و بدونم برنامه ی 2-3-4 ماهِ آیندم چیه خیلی خوب میشه. میتونم کارای انجام نشدمو زمان‌بندی کنم و انجام بدم. و از این مهم‌تر؛ احساسِ آرامش کنم. از بی برنامگی و بلاتکلیفی بیزارم و آزارم میدن. و توی این 3 ماهِ گذشته دائم یه احساس بد همراهم بوده.

 

 

+ بعد از قلبِ سگ کتاب نخوندم. نمیدونم چی بخونم. گزینه ها زیادن، ولی نمیتونم انتخاب کنم.

+ یه کم گرامر زبان کار کنم و بعد بخوابم که فردا باید زود بیدار شم.

برم.