گتسبی بزرگو خوندم. خوب بود در نوعِ خود. 

الان چی بخونم؟ کافکا در کرانه؟ ریگ روان؟ یکی مثل همه؟ نمیدونم.

از اون همّه کتابی که چند ماه پیش به طور چریکی خریدم فقط 5 عنوان مونده، که البته یکیشون 4 جلده. ولی چه زود دارن تموم میشن. و چقد کتاب گرونه و چقد دوس دارم کلی از کتابای لیست خریدمو یه جا بخرم. ای بابا.

زندگی هیچ چیز خاصی نسبت به دیروز نداره. هیچ چیزِ خاصی. حتی خودمم نسبت به دیروز چیزِ خاصی ندارم. یه کم خسته‌م. یه کم با مقیاسِ خودم. مقیاسی که به تورم دچاره و وقتی میگم یه کم، یعنی حداقلش یه سردردِ عصبیِ بد رو شاخشه. باز خوبه این تورمِ مقیاس. کمک میکنه به زنده ماندن.

دوس دارم فردا چی بشه؟ هیچی. هیچ. 

پس بهتره همینجا نقطه بزارم و برم.