یک سالگرد دیگر.
هفت سال شد. هفت سال.
اوایل سال جدید؛ 1402، بندر همیشه آلوده، تایم کاری کوتاه بهدلیل رمضان، عصرهای در خود، شبهای پلاس در کافه.
پسینی،
مث تو عاشقی نین،
کسی که تو نگاهش....
ه الف سایه میفرماد:
امروز نه آغاز و نه انجامِ جهان است
ای بس غم و شادی که پسِ پرده نهان است...
خیام نیز میفرماد:
ما لُعبتکانیم و فلک لُعبتباز از رویِ حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم رفتیم به صندوقِ عدم یکیک باز!