این روزا کتاب میخونم. این روزا فقط کتاب میخونم. 

اگه کتاب خوشخوان باشه، روزی 400~500 صفحه. 

و استراحت میکنم و کتاب میخونم.

نت تعطیل. بیرون خیلی کم میرم. خواب و کتاب.

چشمام میسوزه.

دیروز اولش طبل حلبی تموم شد، بعدش "گهواره گربه" رو خوندم و امروز هم "بادبادک باز" رو خوندم. واقعاً، واقعاً اشک آدمو بارها در میاره. تف.

شاید فردا برم کافه. اگه تا ساعت 1:30 بیدار شدم سر شب میرم کافه، اگه تا 2:30 بیدار شدم غروب میرم قدم میزنم. اگه هم یه وقت خدایی نکرده بعد از 3 بیدار شدم که جایی نمیرم. پس امیدوارم الان خوابم ببره.

پستای وبلاگ رو با گوشی بابام میزارم.

چشمام میسوزه و امیدوارم نوید خواب باشه.

بسه.