بارون میزنه؛ زیاد. الان تگرگ هم زد و بالاخره تونستم از داخل آپارتمان صدای بارندگی رو بشنوم. صدا جوری بود که اولش ترسیدم.

احساس میکنم پارسال بیشتر بارون زد، خیلی بیشتر. پارسال کدومش بود؟ یادم اومد. با دایی اینا رفتیم میونِ کوه، از لا به لای تپه ها و علفا یه رود زلالِ باریک راهشو باز کرده بود و جاری بود به سمتِ رودِ گل آلودِ پایین. زیر بارون چایی خوردیم. خیلی خیس شدم. بعد از ظهرش هم خوابیدم. یادم اومد.

چقدر عید امسال عید متفاوتیه. کَشکااااام. متفاوت ترین حالتِ ممکنه، خیلی غیر قابل منتظره بود، عیدی که نفهمی چی شده و 10 روزشو تو اتاقت گذرونده باشی. حالا که قرار بود کرونا به نوعِ انسانی بدل شه کاش سالِ 92 یا 93 این اتفاق میوفتاد. اون سالا دوس نداشتم عیدی در کار باشه.

 

این‌روزا بیشتر به سایتم میرسم. به وضوح رو به پیشرفته و نمودارا و درصدهای گزارشات بیانگرِ روندِ مثبتن. کانال تلگرامشو هم راه انداختم، تو قدمِ اول هم 1K ممبر فیک خریدم. خوب دارن پیش میرن کارای سایت.

 

10/01/1399 . دهم فروردین هزار و سیصد و نود و نه. 

 

تقریباً همین.