پ ن: از سری پستهای "یادداشتهای مکتوب".
پ ن2: امان از زمان، امان از زمان. کاش یه سری از کتابایی که تو این یک سال خوندم رو 2 سالِ پیش خونده بودم! امان...
پ ن: از سری پستهای "یادداشتهای مکتوب".
پ ن2: امان از زمان، امان از زمان. کاش یه سری از کتابایی که تو این یک سال خوندم رو 2 سالِ پیش خونده بودم! امان...
امروز سه شنبست و قرص ویتامین D نخوردم،چون متوجه شدم به جای 90 روز، 100 روز به خوردنش مبادرت ورزیدم و بیشتر از اینش خطرناکه.
امروز ظهر بیدار شدم و بیرون نرفتم. قصد خاصی هم واسه بیرون رفتن نداشتم، هر چند داشت تاریک میشد. امروز حس و احساسِ "نیاز به دیدن روز" رو نداشتم، تصمیم گرفتم شلوارمو ببرم خیاطی و عجله ای نکردم واسه رسیدن به روشنایی روز. امروز سه شنبه متفاوتیه! احساسِ نیاز نمیکنم. کمترین احساس نیاز به محیط و بیرون (محیطِ بیرونی) رو حس میکنم، احساسِ خوبی دارم. نه خیلی خوبا! ولی احساسِ خوبی دارم و اصلاً حسِ بدی ندارم. الانم اومدم کافه کاف تو خیابون روبروی فلان پارک. قهوهش عالی و مطبوع بود. اسپرسوی دلچسب. کتاب خیانت از کوئلیو رو هم همینجا تا صفحه ی 23 خوندم. کافیست :)
18/10/1397
18:37
پ ن: الان صفحه ی 43 هستم.