نظرِ حقیر راجع به "مسخِ" کافکا که داخل سایت گودریدز نوشته بودم و حال نداشتم اینجا باز تکرار کنم. گودریدز برای امتیازدادن نمراتِ 1 تا 5 در نظر گرفته.

 

چون حجمش کم بود 3 ستاره دارم، اگه با این ریتم حجمش بیشتر بود بهش 2 ستاره میدادم. و بنظرم با این مضمون و این مفاهیم بهتر بود کلا 20-30 صفحه باشه؛ درخورِ یک داستان کوتاه. 
تو این کتاب به مفاهیمی که از نقد و بررسی هاش خوندم، پیشِ پا افتاده پرداخته شده بود. یه کتاب با این همه شهرت فقط و ققط یک ایده و خلاقیت داشت: "یک روز که گرگور از خواب های آشفته بیدار شد دید سوسک شده. "
یه کتاب برای بولد شدن در این سطح بهتر نیست یه مقدار خلاقیت بیشتری داشته باشه؟ یه کم عمیق تر و با ظرافت به مفاهیم پرداخته شه؟ نقد و بررسی هایی که از این کتاب دیدم بعضاً اینقدر متفاوت بودن که انگار راجب دو کتابِ مختلف گفته شده بودن. چرا؟ چون درونِ این داستان ظرافتی برای بیانِ مفاهیمِ مد نظرش (مفاهیمِ موردِ ادعای مد نظر) نبود. یه داستان معمولی بود. خیلی معمولی تر از اون چیزی که توقع داشتم.

تعجب نمیکنم کافکا در زمان حیاتش نوشته هاش رو منتشر نکرد، به معمولی بودنشون واقف بوده. و اگر زنده بود و نقد و بررسی های مختلفِ این کتابو میخوند با خودش میگفت که دارن راجب یکی از آثارِ من صحبت میکنن؟

 

هی میخواستم بهش 2 ستاره بدم ولی دیدم اونم کمه و از روی غیض. مسخ نسبت به "در اردوگاهِ محکومین" که هیچی نداشت و یه داستان ساده و بی ساختار بود یه مقدار بود بهتر بود. به اون 2 ستاره داده بودم پس این یه کم بیشتر :)

 

پ ن: میخواستم "محاکمه" ی کافکا رو هم در آینده بخرم. ولی با این سبک و این قلم، حس میکنم ترجیح میدم پولمو خرجِ یه کتاب دیگه کنم، یا حتی چند فنجون اسپرسو و هر چیزِ دیگه ای. نه صرفِ یکی از سیاه‌نوشت های بی هدفِ کافکا.